جدول جو
جدول جو

معنی پس فردا - جستجوی لغت در جدول جو

پس فردا
روز بعد از فردا، دو روز دیگر
تصویری از پس فردا
تصویر پس فردا
فرهنگ فارسی عمید
پس فردا
(پَ فَ)
یک روز بعد از فردا. بعد غد
لغت نامه دهخدا
پس فردا
یک روز بعد از فردا
تصویری از پس فردا
تصویر پس فردا
فرهنگ لغت هوشیار
پس فردا
((~. فَ))
یک روز بعد از فردا
تصویری از پس فردا
تصویر پس فردا
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پس فرداشب
تصویر پس فرداشب
شب بعد از فرداشب، دو شب دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پس کردن
تصویر پس کردن
کنار زدن، یک سو کردن کسی یا چیزی از جایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پسین فردا
تصویر پسین فردا
دو روز بعد از فردا، سه روز بعد
فرهنگ فارسی عمید
(وَ جَ)
بعقب بردن، بازگردانیدن. رجعت دادن
لغت نامه دهخدا
(اَ قا)
پسه بردار. رجوع به پس بردار شود
لغت نامه دهخدا
(پَ فَ)
دو روز بعد از فردا. سه روز بعد
لغت نامه دهخدا
(پَ فَ)
دو روز بعد از فردا
لغت نامه دهخدا
(اَ صَ)
پسه بردار. خادمه که دامان بلند خاتون را گاه رفتن بدست برداشتی تا بزمین نساید
لغت نامه دهخدا
(وَ)
بعقب گذاردن. طی کردن. پیمودن:
راهی دراز و دورز پس کردم ای ملک
تا من بکام دل برسیدم بدین مکان.
فرخی.
، کنار زدن. یکسو کردن.
- پس کردن برگها و خاشاک را از روی آب و غیره.
- پس کردن لحاف از رو.
- پس کردن مردم را برای پیش رفتن
لغت نامه دهخدا
(پَ سِ گَدَ)
پشت گردن. پس سر. عقب سر. قفا. مؤخر عنق. قفله. قافیه. قفن. (منتهی الارب). قذال
لغت نامه دهخدا
(فَ)
مرکّب از: بی + فردا، منقطع.
- بی فردا بودن روز کسی، بسررسیدن عمر وی. فرارسیدن مرگ وی:
هر که با اوبدشمنی کوشد
روز او از قیاس بی فرداست.
فرخی.
رجوع به فردا شود
لغت نامه دهخدا
(پَ فَ شَ)
یک شب بعد از فرداشب
لغت نامه دهخدا
(پَ دَ)
اوجاعی که زن را پس از وضع حمل پدید آید و آنراعرب حس ّ گوید. دردی که زاهو را باشد پس از ولادت
لغت نامه دهخدا
(پَ سِ پَ دَ / دِ)
پشت پرده. شبستان. سرای. خانه. حرم:
پس پردۀ ما یکی دختریست
که از مهتران درخور مهتریست.
فردوسی.
کرا در پس پرده دختر بود
اگر تاج دارد بداختر بود.
فردوسی.
پس پردۀ شهریار جهان
سه ماهست با زیور اندر نهان.
فردوسی.
پس پردۀ نامور کدخدای
زنی بود پاکیزه و پاکرای.
فردوسی.
پس پردۀ او یکی دختر است
که رویش ز خورشید روشن تر است.
فردوسی.
پس پردۀ او بسی دختر است
که با برز و بالا و باافسر است.
فردوسی.
، عالم غیب:
ناامیدم مکن از سابقۀ لطف ازل
تو چه دانی که پس پرده که خوبست و که زشت.
حافظ.
، در نهان:
پس پرده بیند عملهای بد
هم او پرده پوشد به آلای خود.
سعدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از پس درد
تصویر پس درد
دردهایی که پس از وضع حمل در زائو پدید میاید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس بردن
تصویر پس بردن
بعقب بردن، باز گردانیدن رجعت دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس پرده
تصویر پس پرده
سرای، حرم، پشت پرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پسان فردا
تصویر پسان فردا
دو روز بعد از فردا. دو روز بعد از فردا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس فردا شب
تصویر پس فردا شب
یک شب بعد از فردا شب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس گردن
تصویر پس گردن
پشت گردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس کردن
تصویر پس کردن
پیمودن، طی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پسین فردا
تصویر پسین فردا
دو روز بعد از فردا سه روز بعد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس ورد
تصویر پس ورد
گذرواژه
فرهنگ واژه فارسی سره
از مراتع لنگای شهر عباس آباد
فرهنگ گویش مازندرانی
پس رفتن، به پشت رفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
پس آوردن، عودت دادن مال، بازگرداندن
فرهنگ گویش مازندرانی
سه روز دیگر، چهار روز دیگر (با تفاوت معنایی در نقاط مختلف
فرهنگ گویش مازندرانی
آخرین منزل گاه گالشان در فصول گرم بالاترین منزل گاه
فرهنگ گویش مازندرانی
دردی خفیف که پس از درد شدیدی چون درد زایمان پدید آید
فرهنگ گویش مازندرانی
مرحله ی پایانی چرای دام ها در اواخر تابستان و آخرین توقفگاه
فرهنگ گویش مازندرانی
چوب های سقف اول خانه
فرهنگ گویش مازندرانی